تنهایی
" از دردناکترین رنجهای زندان, رنج فقدان تنهایی است" یک چنین جمله ای را از داستایوفسکی به یاد دارم. هر چند انسان موجودی اجتماعی است اما اگر تنهایی را از او به کل بگیرید دیوانه می شود. شاید نوستالژی نه ماهه ی پیش از تولد را باید هر از گاهی زنده کرد. در این روزگار شلوغ هر کسی به گونه ای این تنهایی را برای خود فراهم می آورد. سیگار روی بالکون , شب وقتی همه خوابند و تلویزیون لعنتی خاموش, دستشویی وقتی در را می بندی و مطمئنی کسی دیگر مزاحمت نمی شود , یک ویلای شمال , مدیتیشن یا نماز و .... . من این تنهایی را در ماشینم دارم. البته اگر موبایل را Silent کرده باشم . در و پنجره را می بندی , دیگر راحت فکر می کنی , موسیقی گوش می دهی, داد می زنی , گریه می کنی , می خندی , کسی کاری ندارد. بالاخره باید برای تنهایی مرگ آماده شد.
No comments:
Post a Comment