Friday, May 09, 2008

پيشرفت علم

آيا علم (و نه فناوري) انسان نسبت به چندين هزار سال قبل پيشرفت كرده است؟ منظورم از علم بيشتر فهم انسان است از خودش و طبيعت و جهان و از چندين هزار قبل، دوره قبل از سقراط است.
اين سوالي است كه خيلي وقت است در گوشه ذهنم خيس مي خورد. ما با دو انقلاب يوناني - افلاطوني و بعد رنسانسي-نيوتني به تلقيهايي خاص رسيديم و در هر كدام از اينها چيزهايي را دور ريختيم و كمتر مفاهيم جديد آورديم. اما با ظهور فيزيك جديد به نظرم دوباره داريم به ان زمان بر مي گرديم. ابته اين حرف خيلي كلي است و شايد بيشتر يك حس باشد تا فكر. اما بخشي از كتاب فيزيك و فلسفه هايزنبرگ را كه مي خواندم جالب بود كه مسيري را كه از الكسيماندر تا دموكريتوس طي شده بود و به اتم رسيده بود دوباره در فيزيك جديد گويا به عقب غلتيده برعكس طي كرده ايم تا به همان حقيقت بي شكل نامعلومي برسيم كه الكسيماندر مي گفت. هر چند خيلي هايزنبرگ بالا پايين پريده بود كه ترا به خدا فيزيك مدرن را با اين زحمت بي خود فرض نكنيد و به ارزشهاي تجربي ان تاكيد مي كرد اما بالا غيرتا ايده اصلي تفاوتي ندارد. منظورم ان چيزي است كه به فهم مربوط مي شود فرقي ندارد.
در پزشكي هم داريم كم كم به همان زمانها بر مي گرديم و نگاه مكانيستيمان را به بدن از دست مي دهيم. هر چند ابزار مدرن مطمئنا مفيد فايده خواهند بود اما درك ما از بيماري و نحوه درمان و بالتبع تعريف ما از سلامت و انچه كه بدن مي ناميم دوباره حان جندين هزار سال پيش را دارد مي گيرد.
گويا داريم دوباره اما بهتر مي فهميم