Saturday, February 03, 2007

زمان

بعد این همه سال می بینم چه خوب شد که جواب منفی داد. عشق من دیگر مالکانه نیست. دیگر مال او هم نیست. گاه دامن همه چیز و همه کس را می گیرد . او تنها سمبل این حرکت شده ، غرور می روبد و من می سوزاند
زمان هیچ چیز را نابود نمی کند. زمان غبار نیست . زمان لایه کدر فراموشی روی گذشته ها نیست. زمان آینه است. هر چیز را انطور که بوده است، می نمایاند. اگر غبار باشد نیستش میکند و اگر بر چیزی غباری نشسته باشد می روبد تا تو اصل آن را ببینی. آن چیزها یا کسان که در گذر زمان از یاد ما به کل می روند اصلا در ذهن ما جز غبار نبوده ا ند. ای روزگار! چه خوب غبار مالکیت و شهوت از تصویر او ربودی، چقدر دوست داشتنی تری از دور ، وقتی مال من نباشی

4 comments:

Anonymous said...

migam reis taghrban hame mitunan hamchin expositioni az etefaghhaye zendegishon era'e bedan.noghteye climaxe dastan ine ke zaman motavaghef nakhahad shod...
va to shayad jaye digari beisty va dastani digar ke ...
inbar zaman tanha antagoniste dastan bashad.

HS said...

قضیه یه کم پیچیده تره

Anonymous said...

reis albat yadam raft bet begam...
inke adama male khudeshunan amri kamelan badihie.
hamin bet komak mikone ke fidelity vasat amry kamelan khandedar be nazar berese...
albete paye'am ye conference dashte bashim ba hamrahie hamed...

sdrsd said...

با این تفاسیر کلا عشق دروغه دیگه؟ یاد تفاوت بین دوست داشتن و عشق ورزیدن شریعتی می افتم.

اما باید دوباره مفصلا درباره ی مالکیت، وفا، عشق و اینا صحبت کنیم. بدی اش اینه که هیچ وقت جمع نمی شه!

نظرت در باره ی زمان را می تونم بفهمم، اما کاملا موافق نیستم. من هنوز از دست زمان شاکی ام و از مواجهه ی با سکوت مرگ آسای اش بیم ناک. (لری اش اینه که هنوز مثل شما به مقام رضا نرسیدیم)