Monday, May 07, 2007

نخواستیم

در انگلستان پست فئودالی یا آغاز دوره بازرگانی یک بحث شیرینی درگرفت که اصلا دولت به چه درد می خورد.بازرگانان می گفتند ما خودمان با هم می سازیم اختلاف هم داشتیم می رویم دادگاه، قوانین هم ناجور بود می رویم مجلس. دیگر دولت می خواهیم که چه؟ در آخر دو وظیفه مهم در نظر گرفته شد که وجود دولت را توجیه می کرد. یکی امنیت و دفاع از مرزها و دیگری مباشرات بازرگانی خارجی به نفع داخل . پر واضح است که دولت مکرم خود هم مخل امنیت است و هم مخل بازرگانی یا تعاملات مالی خارجی. پس فایده داشتن این دولت چیست نمی دانم. جز این است که نفت را می گیرد و پولش را هم و به کسی چیزی نمی رسد؟ انگار که در تعاملات به انرژی حرارتی تبدیل می شود. کاش لااقل یک شاه هوس باز داشتیم می گفتیم فلانی دارد می خورد. لااقل یه اتفاقی بود. آخرجز این است که کلی آدم حقوقشان صرف بر طرف کردن یا تولید اصطکاک می شود؟ من که نمی فهمم، یکی برای من توضیح دهد اگر دولت نباشد چه می شود؟ ایستاده است آن بالا پول نفت را به عدالت تقسیم کند؟ نخواسیتم , همان مساوات را رعایت کنند بریزند به حسابمان یا بدهند به یک سری سرمایه دار مشتی آمریکایی یا نمی دانم سهام مایکروسافت را بخرند. هر کاری کنند از این تولید حرارت بهتر است. هر جا که می خواهند در قانون گذاری بر جایی نظارت کنند پای دولت را وسط می کشند ، مگر قوه قضائیه محلی از اعراب ندارد؟ خوب اگر دست از پا خطا کرد شکایت کنید. می گوئید قوه قضائیه هم نداریم خوب برویم این همه انرژی را روی آن قوه بگذاریم. روی صحبتم خیلی این دولت هم نیست. کلا می گویم شاید جمهوری اسلامی بدون دولت بهتر باشد.
شده ایم گدای دولت. روزی اعلام می کنند سیاستشان فلان است می رویم در آن متخصص می شویم سرمایه گذاری می کنیم با خارجیها وارد مذاکره می شویم فردا دوباره نظرشان تغییر می کند انگار نه انگار این گله ای که دنبال این فارست گامپ افتاده اند حق حیات دارند. لعنتی فراری هم از آن نیست. هر کاری بخواهی بکنی با چند واسطه می خوری محکم به دولت. چرا که بزرگترین سرمایه دار این مملکت است. همین است که در جهان سوم باید فقط به فکر تجارتهای مربوط به نیازهای اولیه باشیم مثل خوراک ، پوشاک ، سکس ، دستشویی و ... آن هم نه در سطح وسیع همان خرده فروشی معمولی
خوبی انگلستان این بوده که اول فرض کرده اند دولت ندارند بعد کم کم آنرا از یک چیز کوچک نزدیک به هیچ به یک چیز کوچک ناچیز تبدیل کرده اند. ما برعکس، اول به اندازه یک غول بی یال و دم ساختیمش، بعد حالا نمی دانیم از کجا کوچکش کنیم.

5 comments:

Anonymous said...

salam,....khob farghe ma ba engelestan ine ke bazargan nadarim ke biad keshvar ro becharkhoone....
fekr konam tahlileton bishtar janbe tanz dasht

blog said...

به نظر من که اصلا هم طنز نبود. واقعیتی تلخه که متاسفانه چشممون رو به روش بستیم

BBK said...

طنز یعنی غیر واقعی؟

sdrsd said...

اون وقت کی مهر ورزی کنه؟

داغی نمی فهمی، بذار جاش خوب شه بعد!
ء

Anonymous said...

قرار نيست كه هر كاري آدم هاي عاقل مي كنند كه ما هم بكنيم، پس ما چه فرقي داريم؟ اگه قبلي ها كمي كوتاهي مي كردن اين دولت آخريه كه ديگه فقط كارش شده عمل به همين جمله...