Sunday, April 01, 2007

پنجره

پنجره یعنی انتظار
یعنی نشستن و دیده دوختن به آسمان
به دورترین افق، دورترین ابر، دورترین پرنده
پنجره یعنی چوبی کهنه بر دیواری سخت وچند شیشه
که هر چه نور می آید از دور به سوی او، تو ببینی، دریغ نکند تک پرتو نوری
فروتن اما که بگشائیش و امیدوارتر شوی به نور
پنجره یعنی آن تنها جای ناصلب خانۀ تو
جای نشستن دلتنگی
جای نشستن فطره فطره های باران ، به شیشه می کوبد که نگاه کنی به آسمان
رسول آسمان به باران و نور
و اما ما! پرده می دوزیم چه با وسواس برای تنها مهمان آسمانمان

1 comment:

sdrsd said...

خوب پرده بر انداز!

من که وقتی باران و نور می آیند _ و چه قدر هم کم_ به همان شیشه اش هم نمی توانم رضا دهم