Monday, November 13, 2006

بدن گسترده

اگر فرض کنیم به انسانی یک اندام رباتیک (مثلا دست) از بدو تولد وصل کنیم به طوری که اولا بتواند با اراده خود آنرا حرکت دهد(با سیگنالهای عصبی خودش) و ثانیا به ازای برخورد هر تکه ای از آن دست با جایی بسته به سختی جا یک سیگنال خاص به مغز او ارسال شود به طوری که برای او تداعی حس لامسه را داشته باشد( به کمک سنسورها و تحریک بخش لامسه مغز), حال اگر نگذاریم با کسی ارتباط برقرار کند(تا پیش ذهنیتی نداشته باشد) آیا او آن دست رباتیک را جزو بدن خود به حساب می آورد؟ یا هنوز چیزی اضافه ترلازم است تا آنرا جزیی از اندام خود بداند؟
به نظر می رسد تحریک ارادی و فیدبک حسی برای عضو بدن دانستن کافی باشد. بنابراین شاید بتوان اتصال فیزیکی را هم حذف کرد: یعنی حتی اگر این عضو رباتیک را به کل از بدن او جدا کنیم ولی این ارتباط دو طرفه هنوز برقرار باشد او آنرا به گونه ای جزو خود می داند. به طور مثال اگر خودکاری را با صرف اراده مان بتوانیم حرکت دهیم و برعکس نسبت به آن یک آگاهی داشته باشیم که مثلا هرگاه کسی به آن دست زد بفهمیم آنرا جزوی از خود فرض خواهیم کرد. شاید حالا به تصور بدن گسترده در ادبیات عارفانه نزدیک شده باشیم. می گویند بعضی ها در طول عالم می توانند بدن خود را گسترش دهند و در طبیعت و اشیای به ظاهر بیرونی دخل و تصرف کنند و برعکس از آنها متاثر شوند. فکر کنم با همین نگاه است که معاد جسمانی به تعبیر عامیانه مشکل دار می شود. چرا که بدن در این حالت دیگر جزیی از ما نیست بلکه تنها حوزه ایست که با آن رابطه خاصی داریم و این حوزه می تواند با قدرت روحی افزایش یابد و شکل مطلقی ندارد که اصرار داشته باشیم حتما با آن محشور شویم.

No comments: