Thursday, October 19, 2006

آبرو


-مرا همه شهر می شناسند
-یک گوسفند سربریده پوست کنده شده از اینهایی که قصابی ها آویزان می کنند بیانداز پشتت و در بازار بگرد
-آخه چرا؟بابا زشته من فقیه سرشناسی هستم
- اینقدر چون و چرا نکن, گوش به حرف بده
.
.
.
-رفتی؟
-آره, آبروم رفت, از خجالت سرم را بالا نیاوردم
-حالا سریع برگرد و از مردم بازار بپرس یک کسی را ندیدند که گوشت پشتش آویزان کرده باشد؟
- حالا یک غلطی کردیم,بریم تو دهان مردم هم بگذاریم
-چون و چرا نکن, برو
.
.
.
- ببخشید شما یک خورده پیش کسی را ندیدید که گوشت پشتش آویزان کرده باشد؟
-نه!
-ببخشید ....؟
- نه!
.
.
- نه!
----------------------
ابن خودمونیم که خیلی به خودمون توجه داریم فکر می کنیم بقیه هم به ما توجه می کنند

فکر کنم خود این فکر باعث می شود تا به هم توجه کنیم

No comments: